خاطرات زندگی یک نویسنده

مینویسم تا یادم بماند...

عادت و باورهای غلط

+ ۱۴۰۰/۲/۵ | ۲۱:۳۵ | •miss writer•

پست جدید هوا شد!

بخوانید و آگاه شوید!

درباره عادت ها و باورهای غلطی که در نویسندگی وجود دارند!

سوال های خودتون رو زیر همین پست یا از راه کامنت گذاشتن در سایت میتونید بپرسید.

story conflict

+ ۱۴۰۰/۱/۲۳ | ۱۹:۴۰ | •miss writer•

عکس

کشمکش بین عناصر داستانی، پایه اصلی شکل دهنده یک داستان است. این مبارزه میتواند محور اصلی داستان باشد که تمام اتفاقات و شخصیت ها حول آن محور شکل میگیرند. یا یکی از چند حادثه ای باشد که برای شخصیت ها رخ میدهد.

continue

نقشه ی مسیر: دستورالعمل تهیه داستان خودتان در سه سوت!

+ ۱۴۰۰/۱/۱۵ | ۱۱:۳۸ | •miss writer•

داستان ها معمولا از سه بخش کلی تشکیل میشوند: ابتدای داستان، نقطه ی اوج داستان و قسمت پایانی

عکس

قسمت ابتدایی داستان، مهم ترین بخش یک داستان را شامل میشود. چرا؟ به کتاب فروشی میروید و برای خواندن یک کتاب جدید قفسه ها را زیر و رو میکنید. برای خواندن یکی از کتاب ها صفحه اول را باز میکنید و چند خط ابتدایی را میخوانید. این یک بند اول داستان نقش خیلی مهمی برای جذب خواننده دارد. نویسنده باهوش جمله های اولیه را با دقت انتخاب میکند و برای شروع داستان، نوشتن چند جمله ماه ها زمان میگذارد تا کلمات را با دقت و ظرافت انتخاب کند. در این بخش گره طرح میشود. منظور از گره در داستان نویسی توصیف یک مشکل، بیان کردن یک مسئله یا به زبان ساده تر دادن دسته ای از سوالات اساسی به خواننده است. این سوال ها معمولا درباره شخصیت اصلی داستان مطرح میشود. نویسنده با این کار سعی میکند ذهن خواننده را درگیر کند. باید این گره ها را دانه به دانه وارد مغز خواننده کند و با جلو رفتن روند داستان، سرنخ هایی در اختیارش بگذارد.

شاید بخواهید این سوال ها را مستقیم در متن بیاورید و شاید دلتان بخواهد آن ها را زیرزیرکی از خواننده بپرسید. چند گره در داستان وجود دارد یا یک گره؟ ممکن است دلتان بخواهد یک گره اصلی در داستان بیاندازید و آن را تا رسیدن به زمان مناسبش مثل یک راز نگه دارید. این ها تصمیمش با خودتان است. منظور من در اینجا نوشتن ده بچه زنگی یا برق نقره ای نیست. طرج چند سوال ساده درباره زوایای مختلف داستان، با نوشتن یک معمای پلیسی کاملا متفاوت است. بگذارید با مثالی این قضیه را روشن کنم. در داستان بسته شده از کالین هوور، با شروع داستان به سوال هایی اساسی درباره شخصیت اصلی برمیخوریم. این داستان با سفر دختری به نام لیکن با مادر و برادرش به شهری جدید آغاز میشود و داستان که ادامه پیدا میکند، سوال هایی را به ذهن خواننده می اندازد.

مثلا:

چرا مادر لیکن ناگهان تصمیم به فروش خانه شان گرفت؟

چرا ویل از دیدن لیکن در مدرسه عصبانی شد؟

بعضی از این سوال ها تنها با ادامه دادن داستان برایمان حل میشود و بعضی هم چند خط بعد ازینکه سوال به ذهنمان رسید. سوال اول در قسمت یک سوم انتهای کتاب جوابش داده میشود و سوال دوم درست دو صفحه بعد از اینکه سوال به ذهنمان می رسد:

" چرا من متوجه نشدم؟ چرا نفهمیدم که تو یه دختر دبیرستانی هستی؟ "

وقتی به نقطه اوج داستان میرسیم، تعداد زیادی از این سوال ها پاسخ داده شده و یک یا دو پرسش اصلی هنوز بی پاسخ باقی مانده. در اینجا، نویسنده باید به یکی از سوال های اصلی داستان پاسخ بدهد. حقیقتی را برملا کند و رازی را آشکار کند. در این قسمت هیجان داستانی به اوج خود میرسد. اینجاست که خواننده با خودش میگوید: آه! پس دلیل آن، این بود!

به این دلیل بود که شخصیت اصلی از ارتفاع میترسید،

تلاش میکرد تا صورتش را بپوشاند،

همیشه سردرد داشت،

دائم در مسافرت بود

و ...

اما داستان در این نقطه تمام نمیشود. مطمئنا چیزهای بیشتری هست که دوست دارید درباره اش بنویسید. باید توضیحات بیشتری بدهید و همه چیز را عین روز روشن کنید! پس قله را ترک میکنیم و به سمت شیب انتهایی داستان پیش میرویم.

قسمت پایانی داستان به جمع بندی کلی از حوادثی که در داستان اتفاق افتاده میپردازد. این پایان میتواند باز یا بسته باشد. اما در هر دو حالت باید منطقی باشد و با بقیه قسمت های داستان در تناقض نباشد. داشتن یک پایان منطقی به صورت دقیق تر به این معنا است که باید خواننده به نتیجه کلی خود برسد، در عین حال داستان را به صورتی عقلانی پایان برساند. نباید داستان را بی نتیجه رها کنیم. پایان بندی به اندازه شروع داستان مهم است. نباید طوری باشد که خواننده را همچنان در سردرگمی باقی بگذارد.

برای اینکه بتوانید روند داستان را بهتر کنترل کنید، باید از نقشه مسیر داستان نویسی مخصوص خودتان استفاده کنید. این نقشه به شما نشان میدهد در هر قسمت چه اتفاقاتی، در چه مکان و زمانی قرار است به وقوع بپیوندد.

کاغذ و خودکارتان را بردارید! وقت نوشتن فرا رسیده است!

نقشه مسیر با یک موضوع اصلی در دایره وسط و تعدادی خط در اطراف، به سوال ها و پاسخ های احتمالی مرتبط میشود. فرض کنید میخواهیم برای موقعیت مکانی در قسمتی از داستان، تصمیم بگیریم. یکی از شخصیت ها قرار است برای تعطیلات به سفری یک هفته ای برود. تعدادی سوال در اینجا مطرح میشود. مثل اینکه:

این مکان در خارج از کشور قرار است باشد یا داخل؟

ساحل یا جنگل؟

سپس به سوال ها جواب میدهید:

خارج از کشور

در ساحل

قدم بعدی پیدا کردن جزئیات بیشتر است. مثلا، چه مغازه هایی در اطراف دیده میشود؟

چه افردای با او همسفر هستند؟

آنجا شب است یا روز؟

چه فصلی است؟

همه سوال هایی که درباره این سفر به ذهنتان میرسد را روی کاغذ بیاورید. سعی کنید همه زوایای این سفر را بررسی کنید. موقعیت زمانی و مکانی، راه های مسافرتی، افرادی که با او همسفر میشوند، همه این سوال ها را اطراف دایره بزرگ سفر، بنویسید و پاسخ هایتان را با خط در امتداد دایره ها روی کاغذ بیاورید.

عکس

مرحله آخر جمع آوری تمام اطلاعات و ردیف کردن آنها ست. دور پاسخ هایتان خطی پررنگ بکشید و نگاهی به نتیجه کارتان بیندازید. شاید بهترین راه برای اینکه چیزی را از قلم نیندازید و راحت تر بتوانید داستانان را پیش ببرید بدون اینکه نیازی باشد زیادی به خودتان فشار بیاورید، تخلیه همه این اطلاعات از مغز روی کاغذ است. درباره هر چیزی که نمیدانید برای گرفتن ایده های جدید از منابع بیشماری که در دستتان است استفاده کنید. اینترنت، یک جست و جوی سریع و پاسخ های فوری به شما میدهد.

بیاید با هم بنویسیم/4

+ ۱۳۹۹/۱۱/۳ | ۲۳:۱۷ | •miss writer•

نوشتن

اگه پست قبلی رو نخوندید اینجا رو یه نگاهی بندازید و بعد بیاید ادامه این پست رو بخونید.

اینبار میخوایم یه تمرین دیگه انجام بدیم. این دفعه میخوایم کاراکترسازی رو با همدیگه تمرین کنیم. این روش خیلی راحته و خودتون هم میتونید برای نوشتن شخصیت های داستانتون انجام بدید. فعلا درباره کاربرد  این روش برای نوشتن داستان چیزی نمینویسم. میخوایم یه تمرین ساده رو انجام بدیم و بعد درباره اینکه چطور قراره از این کاراکترها در داستان خودمون استفاده کنیم، یه پست جداگانه و مفصل مینویسم.

کاری که قرار هست انجام بدیم به این صورت هست؛

1. نام یا لقب کاراکتر، سن، نقش در داستان و جنسیتش رو بنویسید.

2. سه مورد از ویژگی های بارز ظاهری اون رو توصیف کنید.

3. سه مورد از ویژگی های بارز روحی و خلق و خوی اون رو توصیف کنید.

4. سه مورد از چیزهایی که بهشون علاقه داره یا از اون ها متنفر هست رو بنویسید.

تو پستی که درباره کاراکترسازی نوشتم گفتم حداقل 20 مورد رو میشه برای یکی از کاراکترها بنویسید. ولی قراره این تمرین رو ادامه بدیم پس فعلا همین چند مورد کافیه. یه مثال میزنم تا کاملا متوجه بشید:

1. پرستو / 35 ساله/ مونث/ صاحب یک کسب و کار مرتبط با تولید روغن های گیاهی

2. قد متوسط/ لاغز اندام/ موهای یک دست خاکستری

3. صلح طلب/ آرام و خونسرد/ مستقل و متکی به خود

4. به چایی هلدار و گربه ها علاقه مند است و از گلی شدن کفشش متنفر است.

اگه دوست دارید تو این تمرین شرکت کنید، فقط مواردی که گفته شده رو در قالب یک کامنت زیر پست بنویسید. از این کاراکترها قراره برای نوشتن داستان استفاده کنیم. اما برای نوشتن لازم نیست وسواس به خرج بدید. سعی کنید شخصی رو توصیف کنید که میتونید راحت باهاش ارتباط برقرار کنید و به روحیات خودتون نزدیک تره.

چطور کاراکترهای داستان خودمان را بسازیم؟

+ ۱۳۹۹/۱۰/۱۹ | ۲۰:۴۰ | •miss writer•

هر داستانی با دست کم یک کاراکتر جاندار یا بی جان شروع میشود. کم کم بسته به تصمیم نویسنده، کاراکترهای مختلف اضافه میشوند حذف میشوند و توی دسته های مختلف قرار میگیرند. هر کارکتر در داستان نقش مخصوص خودش را دارد؛

یکی دزد است، یکی پادشاه یکی دانش آموز آن یکی مستخدم و…

شخصیت هر کاراکتر با ویژگی هایی که با آن ها توصیف میشود به خواننده معرفی میشود. مثلا؛ 

بهرام؛ مرد، متاهل، ۵۰ ساله، خرید و فروش فرش انجام میدهد، همیشه خوش پوش

ملیکا؛ زن، متاهل، ۴۴ ساله، خانه دار، از بیماری میگرن رنج میبرد

اینها نه به صورت مستقیم، بلکه در خلل داستان و به مرور توجه ما رو جلب میکنند. شاید نویسنده اینطور بنویسد که؛

ملیکا زنی متاهل بود که پس از ۴۴ سال، یک چین هم روی صورتش نیفتاده بود. اما هیچ کس از درد پنهان میگرن او خبر نداشت. او کار در خانه را به هر شغل پر استرس در خارج از خانه اش ترجیح میداد. بر عکس او، همسرش که مرد خوش پوشی بود و به زودی ۵۰ سالگی را تمام میکرد، با کار شبانه روزی و خرید فرش های دستی باارزش زندگی نسبتا مرفهی را برای خانواده اش فراهم کرده بود.

اما روش دوم هم برای نوشتن با این دو تا کاراکتر وجود دارد...

ادامه این مطلب رو میتونید از اینجا بخونید. 

داستان

پ.ن: این مطلب رو خوب بخونید جلسه آینده قراره ازش سوال بپرسم ازتون ^^

پ. خیلی ن: اگه سوالی داشتید هم میتونید ازینجا استفاده کنید هم تو سایتم نظر بپرسید. ^^

پ. خییلی ن: فقط منم که حس و حال امتحان و درس خوندن رو ندارم یا شماها هم اینجوری هستید؟؟^^

پست جدید!

+ ۱۳۹۹/۹/۲۱ | ۱۳:۱۱ | •miss writer•

پست جدید سایت میس رایتر دقایقی پیش منتشر شده. ایده نوشتنش خیلی اتفاقی به ذهنم رسید اما از نتیجه کارم راضی بودم :)

برید پست رو بخونید. اگه هم وقت کافی ندارید میتونید وویسی که در پایان پست قرار دادم رو گوش بدید. بعد از خوندن، میتونید تو سایت یا زیر همین پست نظرتون رو درباره اش بهم بگید. دوست دارم بیشتر در این باره با هم حرف بزنیم.

پست جدید

about us

میترا هستم،خانوم نویسنده
اینجا براتون از دنیای جادویی داستان میگم
گاهی هم از روزمرگی هام براتون مینویسم.