امروز یه همایش کارآفرینی شرکت کردم که چند تا از بچه‌های موفق رشته خودمون رو آورده بودن تا باهامون حرف بزنن و از مسیر موفقیتشون بگن.

کار تولیدی کاری که «خودت بیافرینی» به معنای واقعی کلمه یه اراده کوه مانند میخواد.یعنی باید انقدر از نظر روحی قوی باشی که تو راهت هر سختی رو به جون بخری.

حالا این منم...یه دختر ۲۰ ساله ترم پنج که نمیدونه میخواد چیکار کنه؟

بزنه تو دل کار؟ادامه تحصیل بده؟یا نویسندگیشو حرفه‌ای تر ادامه بده؟

دوست دارم درسمو ادامه بدم،دانشجو بودن واقعا خیلی خوبه :)

اما از طرفی دوست دارم یه شغلی هم داشته باشم.

تدریس هم بهش فکر کردم،شاید برم دوره بگذرونم.

به هر حال خوشحالم و حس خوبی دارم حس میکنم راهم کم کم داره روشن‌تر میشه.فکر میکنم بزرگترین قسمت این ماجرا به «قاف»برگرده،همون کارگردانه که رفتم باهاش حرف زدم.دارم تند تند نمایشنامه میخونم،کتاب میخونم واسه کنفرانسم تحقیق میکنم و خیلی خوشحالم که انقدر هدفمند جلو میرم :)

بعد یه روز مزخرف که با استاد باکتری بحثم شد و کنفرانسم رو خراب کرد فکر میکردم تا آخر شب حالم گرفته باشه ولی الان حس بهتری دارم.

 

 

+هدف اینه سال دیگه این موقع سر جای الانمون نباشیم،خوب؟

؛)