نیمه تاریک وجود...
همون حس تنفری که از بچهها داشتم،وقتی سوالای ریاضی که با هزار جون کندن و فکر کردن حلشون میکردم و با گامبهگام حل میکردن،نسبت به کتابای روانشناسی و افرادی که جملههای این کتابا رو بلغور میکردن «داشتم»
«آخه تو چی میفهمی» دقیقا حرفیه که در دو حالت بالا تو ذهنم تکرار میکنم.
اگه بهم بگن تو کل دنیا از چی متنفری بیبرو برگرد «ریاضی» و «علم مسخره روانشناسی» رو نام میبرم.تابستون گذشته از سر لجبازی با همکارمون توی آزمایشگاه شروع کردم به خوندن یه کتاب تا اثبات کنم روانشناسی چرته.کتابی که میخوندم «اثر سایه» دبی فورد بود.سایه نیمه تاریک وجود آدماست،اون قسمت از روح آدمی که همیشه سعی کرده از بقیه پنهانش کنه.ترس،خساست،حسادت،غیبت ویژگیهای منفی هستن که ما سعی در مخفی کردنش داریم.حتی بعضی موقعا انقدر خودمون رو دست کم میگیریم که نمیتونیم ویژگیهای مثبت وجودمون رو ببینیم.چون مغز به طرز غیرقابل باوری دوست داره چیزایی رو ببینه که براش پررنگ شده.
کتاب امانت بود و تا نصفخ خوندمش و پسش دادم،ولی بعدش کتاب دیگهای از دبی فورد رو خوندم به نام «نیمه تاریک وجود».موضوع کتاب همونه اما مفصلتر و با تمرینای ذهنی که کمک میکنه با خود واقعیمون آشتی کنیم.«خود واقعی» یعنی اون چیزی که واقعا هستیم و همیشه از نشون دادنش به دیگران و حتی به خودمون وحشت داشتیم.
یه قسمتی از این کتاب گفته:اگه ما از کسی بد میگیم یا کسی رو تحسین میکنیم،به این دلیله که اون ویژگیها در وجود خود ما هستن،منتهی یا از اونا خبر نداریم یا میترسیم قبول کنیم که «بد لباس»،«تند خو» یا «بی ادب» هستیم.بعد گفته یک هفته به قضاوتایی که درباره دیگران میکنید و توصیههایی که به بقیه میکنید فکر کنید و اونا رو بنویسید.حالا با خودتون رو راست باشید،فکر نمیکنید اینها ویژگیهایی هستن که تمام مدت توی وجود ما بودن و از دیدنشون واهمه داشتیم.
هنوز کتاب رو کامل نخوندم ولی فکر میکنم خیلی میتونه کمکم کنه.
اگه چیزی از حرفام نفهمیدید اشکالی نداره،این نشون میده تا حالا به همچین مشکلی نخوردید و خود واقعیتون هستید،بهتون تبریک میگم :)
کتاب نیمه تاریک وجود رو دار مولی هیچ وقت از صفحات اولش جلوتر نرفتم
تشویقم کردین بخونمش
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
:-)