«آفرینش یک دنیای کار کوچکی نیست مگر برای استعدادهای خدادادی.در حقیقت رمان نویس باید کارش را از اینجا آغاز کند که برای خودش دنیایی کوچک یا بزرگ بسازد که بتواند آن را حقیقتا باور کند.این دنیا نمیتواند ساخته شود مگر در تصور خود او.مقدر است که این دنیا،فردی و تا حدودی رازآمیز و در عین حال شبیه چیزی باشد که گویی برای تجربه ها،اندیشه ها و احساسات خوانندگان آشناست.

در دل ادبیات داستانی،حتی در بازاری ترین نمونه ها،گونه ای حقیقت میتوان یافت،حتی اگر شده آن حقیقت یک جور شور و شوق نمایشی کودکانه به بازی زندگی باشد،مانند آنچه در رمان های دومای پدر وجود دارد.جست و جوی خوشبختی از راه های مجاز و غیر مجاز،از راه تسلیم یا طغیان،دست به دامن اخرین نظریه های علمی شدن یا دست کاری هوشمندانه ی قواعد:بله،جست و جوی خوشبختی تنها مضمونی است که میتواند به حق به دست رمان نویس بسط پیدا کند.رمان نویسی که در بحبوحه ی خطرهای قلمرو عالم خاک،گزارشگر ماجراهای نوع بشر است.

برای یک گزارش قابل اعتماد،قلمرو عالم خاک یعنی بستری که شخصیت های نویسنده بر آن می ایستند،سکندری میخورند یا میمیرند،باید وارد طرح رمان نویس شود.گنجاندن همه اینها در یک طرح موزون به خودی خود شاهکار است و حتی تلاش آگاهانه و عامدانه برای آن هم_نه پافشاری احمقانه قلبی ناآگاهانه_آرزویی ستودنی است.زیرا ستودنی است.زیرا در جایی که احمق ها برای شتاب کردن بی قرارند،رمان نویس برای آرام گام برداشتن،نیازمند شجاعت است.»

 

پ.ن1:از جوزف کنراد

پ.ن2:هر کاری که در بلندمدت قراره انجام بشه نیازمند شجاعت و صبوری زیاده.smiley

پ.ن3:میرم برای یه استراحت طولانی مدت و سر و سامون دادن به افکار و کارها.متاسفانه تا موقعی که برگردم کامنتها بدون جواب میمونه.ممنون از صبوریتون پیشاپیش wink

امضاء:میس رایترmail