خاطرات زندگی یک نویسنده

مینویسم تا یادم بماند...

تابستان،سرد و سخت تر میشود...

+ ۱۳۹۸/۵/۸ | ۰۲:۰۸ | •miss writer•

کارآموزی مزخرفم تموم شد.
واقعا دوست داشتم همشو آزمایشگاه باشم،ولی بخشای دیگه هم رفتم که به نظر خودم کار مفیدی نکردم.و من با هر عملی که مفید نباشه و خنثی باشه مشکل دارم و عصبی میشم.
اینم یه نوع درسه دیگه:تقویت اعصاب،عصبی نباش،اگر اوضاع بر وفق مراد نبود چه کنیم؟
از تجربیاتی که کسب کردم بگم براتوووون:
۱.چگونه با آتش و الکل حرکات نمایشی انجام دهیم؟
۲.چگونه شربت های خانگی درست کنیم؟
۳.در محیط کاری مردانه چگونه خود را موفق نشان بدهیم؟
۴.چگونه از زیر (بیگاری)در برویم؟
۵.چگونه هلو خشک کنیم و خوشه انگور ریز کنیم؟
۶.از اطلاعات کارآموزان سال بالایی استفاده کنیم.
۷.با همه کارکنان اداره جات خوب باشیم حتی آبدارچی(بعضی موقعا کار آدم به همون یه نفر گیر میکنه دیدم که میگم:/ )
۸.همیشه آرام و شمرده حرف بزنید تا بقیه درست حرفتان را متوجه بشوند.
 مجموع اینا رو میگن چی؟درس زندگی!
بله پوستمم کنده شد ولی اشکال نداره.فقط اینکه هر کی میفهمید کارآموزم کلی کار و پرونده نامرتب میریخت سرم.رحم کنید خوووووب :(

هوا داره رو به خنکی میره.تابستون امسال خیلی سخت بود برام،مخصوصا مرداد ماه،خدا کنه شهریور اوضاع بهتر بشه :(


اسیری شدیم این وقت صبح...

+ ۱۳۹۸/۴/۱۳ | ۰۷:۲۳ | •miss writer•

امروز سین کنکور ریاضی داره و ما همه از دیروز کلی استرس داریم
دو روز پیش امتحانم تموم شد و برگشتم خونه
حالام که از شیش صبحه بیدارم
بچه‌ها لطفن براش دعا کنید تا موفق بشه
همه بچه‌های کنکوری موفق بشن و نتیجه زحمتاشونو ببینن.
خدایا همه این کنکوریا رو کمک کن.
خب بریم یکم بخوابیم ببینم میشه یا چی؟

اصن یه وضعیه...

+ ۱۳۹۸/۴/۱ | ۱۸:۱۸ | •miss writer•

سخت ترین امتحان ترمت باشه
سه واحدیم باشه
امتحان عملی هم داشته باشه
ولی حس درست نباشه :(
چیکار کنم؟!

هیچ شبی مثل امشب نیست...

+ ۱۳۹۸/۳/۳۰ | ۱۵:۵۴ | •miss writer•

یکی از ویژگی های خوابگاهی بودن اینه که 
تنوع مواد غذایی تو خوابگاه کمه
مثلا یه شب که صبحونه فردامو گرفتم دیدم شیر کاکائو داره داخل پک
بیصبرانه منتظر بودم صبح بشه جای صبحونه بخورمش :)))
از ذوق خوابم نمیبرد به خدا :|
شنبه و یکشنبه دو تا امتحان دارم سه واحدی
و به شدتتتت استرس دارم :(
یه چند تا توصیه بکنم شما رو خخخ
بچه هااااا شب امتحان کافئین نخوریدددد!!
به هیچ وجه قهوه نسکافه و حتی چایی پررنگ نخورید!!
علاوه بر اینکه خوابتون نمیپره،باعث میشه تپش قلب و استرس بگیرید،
اون بیداری اصلا مفید نیست!چون کارایی مغزتون روز بعدش به شدتتت پایین میاد.من همین امروز صبح کاپوچینو خوردم...وای نگم که چقد تپش قلب و حالت تهوع گرفتم :(
به جاش دمنوش استفاده کنید.هم آرامبخشه هم استرسو کم میکنه.
سعی کنید آب بیشتر بخورید و تو هوای گرم نمونید چون آب بدن کم بشه کلافگی و استرس میاره.
به موقع بخوابید(ساعت ۱۲)و زود بیدار بشید(ساعت ۶).شب تا دیر وقت بیدار موندن فایده ای نداره و سطح هوشیاری بدنتونو کاهش میده.در طول زمان هم خیلی واستون بده.به نظر من که صبح زودتر بیدار بشید خیلی بهتره ازینکه شب تا دیر وقت بیدار بمونید مخصوصا واسه امتحان. (تجربه ی کنکور)
دیگه اینکه...آهان!به حرفای چرت و پرت دوستاتون گوش ندید و آرامش خودتونو با حرفای تنش زای اونا به هم نزنید.
و من الله التوفیق :)
پایدار باشید

کرممممم...

+ ۱۳۹۸/۳/۲۸ | ۲۱:۰۴ | •miss writer•

خب اینم از امتحان نماتود،
هر چی بیشتر درس میخونما میگم خدایا حکمتتو شکر!
داریم تا ماتحت کرما رو میخونیم،حتی موجودی که اندازه نقطه تو بدن اینا زندگی میکنه هم می‌خونیم،بعد خودمونم که همش پاره ایم از کلاسای آزمایشگاهش و اینا.
گرچه نمونه سوالا رو پبدا کرده بودم از جایی و اول کلی حس خباثت بهم دست داد :)) ولی خب بعدش بین بچه ها پخشش کردم. ولی امروز دیدیم عوض کرده نمونه سوالا رو خخخ.ولی خب بازم خوب بود چون مشابه زیاد داشت.
امتحان عملیشم خیلی آسون بود. بازم خباثت بهم غلبه کرد و کلی بچه‌ها رو اذیت کردم و گفتم خیلی سخت بود امتحانش.خخخ
نمیدونم چرا ما مثل دانشجو های دیگه نیستیم و اصلا نمیتونیم با هم تقلب کنیم. کلاسامون همه دوربین داره. اصلا نمیشه جم خورد از رو برگه.


بزن اون یکی فلاکت رو ببینیم...

+ ۱۳۹۸/۳/۱۱ | ۱۶:۵۳ | •miss writer•

سریالای ماه رمضون اینجوریه که شبکه رو عوض میکنی میبینی بازیگره لباساشو عوض کرده رفته یه صحنه جدید!
یعنی صدا و سیما تلاش خودشو کرده تو بازگردانی فلاکت ملت :/
آدم غمش میگیره این فیلما رو میبینه خب :/
آقای حسام منظور حواسمون هست تو اون یکی فیلمه حتی سیبیلتم عوض نکردیا شیطون ؛)اونجا فقط کتشو عوض کرده :)))
به خدا که :/


بعدا نوشت:راستی،یه نیمچه نقدی نوشته بودم درباره سریال پدر میتونید برید اینجا و مطلب مربوط رو بخونید


about us

میترا هستم،خانوم نویسنده
اینجا براتون از دنیای جادویی داستان میگم
گاهی هم از روزمرگی هام براتون مینویسم.