روزنویس سوم_ دولت آن است که بی خون دل آید به دست
دفتر روزنویس هایم را ورق میزدم و به خاطرات گذشته ام نگاهی می انداختم. این یک عادت ترک شده بود و با اینکه قول داده بودم از وسوسه ی ورق زدن گذشته ها دور بمانم، اما بیکار بودم و چیزی برای نوشتن به ذهنم نمیرسید. یاد گرفته ام که به دغدغه های گذشته ام احترام بگذارم. حتی اگر جواب دندان شکن نداده، درس های عقب مانده، پیگیری پروژه که دائم پشت گوش می اندازم یا حتی جر و بحث با مامان باشد...