خر شانس اون پسریه که از نصفه های کلاس یه استاد خیلی سخت گیر میاد سر کلاس...دوستاش ردیف آخر اون گوشه براش جا گرفتن...از قضا اون گوشه پشت ستونه و فضا برای گوشی بازی مهیا میشه...سر کلاس گوشیش زنگ میزنه و استاد میگه:گوشیه کیه؟
-:مال منه استاد
دانشجویان با لبخندی ژکوند خود را در دعوت افطاری تصور میکنند
-:نع مال شما نبود از اون گوشه اومد صداش :////
و بد شانس منم که آلارم گوشیم سر کلاس روشن شد:
استاد:گوشی کی بود؟
آقای کاف.ب:گوشی خانوم ن.ه‍
من:استاد بخدا آلارم بود :((
استاد:حالا الان که ماه رمضونه ترم دیگه فلان درسو با هم داریم ایشالا اون موقع برای بچه ها بستنی بیار خانوم
به کاف.ب چشم غره میرود و در دلش کسی که این قانون زنگ گوشی=بستنی را اختراع کرده نفرین میکند :(((
پسره سر کلاس گوشیش زنگ زد یه بار منم لوش دادم.استاد گفت: آقای کاف.ب قرار بود واسه بچه ها بستنی بگیرید
کاف.ب:استاد گرفتم
من:اقای کاف.ب قرار بود واسه گروه ما بگیرید... ما که چیزی نخوردیم :)
کلاس به هوا میرود و روز بعد بستنی عروسکی به دست از دانشکده خارج میشوند
نتیجه گیری اخلاقی:کرم از خود درخته :/