نوه:مامان؟!چرا مادربزرگ پیازا رو میشوره بعد پوست میگیره؟!

مادر آه میکشد:عزیزم همه چی برمیگرده به پنجاه سال پیش...

مادربزرگ اشکهایش را پاک میکند و پیازهایش را دوباره میشوید.