سُک سُک!
چقدر این روزا واسم سخت شده آزادانه نوشتن.اون صدای سرزنشگر درونی هی داد میزنه،که چی بشه کی میخونه آخه؟؟به چه دردی میخوره؟؟و اما باز در برابر این حس وسوسهگر ایستادم تا بعد مدتها راحت احساساتم رو بنویسم،شاید...شاید یکی دید و به دردش خورد!
خب...داستان از اون روزی شروع شد که حرکت صدداستان مدرسه نویسندگی تموم شد.دوباره وارد یه حالت خنثی شدم که دستم به نوشتن نمیرفت.گفتم احتمالا به خاطر خستگی زیاد و استرس به جا مونده از امتحانا باشه.پس بهتره یه مدتی به خودم استراحت بدم.البته که میدونید الان عملا تنفس و استراحت با گردش و بیرون رفتن راحت نیست. زیاد میرم بیرون واسه خرید،کارهای دیگه مثل کارآموزی ولی خب چه فایده؟نفس داخل این پارچه سفید جلوی صورتم گیر میکنه و تمام مدت این اسپری ژل ضدعفونی کننده دستمه و هر ده دقیقه یه بار دستامو ضدعفونی میکنم.
پس کارای دیگه رو این مدت انجام دادم.کتاب...فیلم...استراحت...زبان...کارای خونه...عصری روی جزوههام خوابم برد.وقتی بیدار شدم ساعت ۸ بود کلا دو ساعت خوابم برده بود ولی حس میکردم از یه دنیای دیگه برگشتم😂تو حالت بیزمان و مکانی شناور شدم.شاید یه دقیقه.یادم نمیومد چه روزیه و بیرون چه شکلیه و کجام؟ولی یه حس جدیدی داشتم.اون حس روشن شدن سریع چراغای مغزی که بعد خواب تجربه میکنم رو نداشتم.بعد چشمامو بستم و آرزو کردم کاش یه روز دیگه باشه...کاش الان آینده باشه.مثلا یه سال دیگه باشه...همه این سختیا تموم شده باشه.
خلاصه ازون حالت دراومدم با یه لیوان چایی.نشستم ادامه زبان رو خوندم...شام و همین...حالا تا صبح کشیک وامیستم😂😂به این ۶۰تا ستاره روشن سر میزنم و تا جایی که بتونم مطالبتونو کامل میخونم(اگه خیلی ریز یا طولانی باشه نمیخونم یوهاهاهاع)
چقدر خوبه وقتی بعد یه مدت طولانی می نویسی حس خوبی داره
موفق باشی و امیدوارم تموم بشه این روزای بد
سلام
ارجاع نده. بنده با کمی شوخی نوشتم. حال شما چقدر جدی گرفتی.
مرامنامه شما که کپی با کمی تغییره. پس بفرما به مرامنامه آقای سر به هوا رجوع کنید.
اینطوری مخاطبانت را از دست میدهی.
مرامنامه من درآوردی یعنی انقدر مهم شده؟
شما باید جوابی با حالت طنز می نوشتید نه آلوده به طعنه.
گاهی اوقات حتما کسی برایت و نوع نگاهت ارزش قائل شده که انتظار دارد از مطالبش بخوانی. این یعنی اینکه نگاه کارشناسانه برای خودت بفرض مثال هم متصور نیستی.
اصرار و اجباری ندارم. اصلا نیاز هم به دنبالکردن و نظراتت ندارم ، مرا همان بند سوم و چهارم مرامنامه آبکی- من درآوردی بس!
بجای اینکه مخاطب جذب کنی پس میزنی!
متأسفم.
خدانگهدار
خیلی وقتا ادم فقط مینویسه که خودش راحت شه، البته پلتفرم هایی مث بلاگ که بقیه هم میخوننش بیشتر جنبه جذب مخاطب هم داره
ازادانه بنویس من خوشم میاد از نوشته هات "اونایی که ببشتر حالت داستانی دارن البت"
سلام
ببخشید ، چون راستای وبم را در مسیر شناخت زن و حقوقش ، ادامه میدهم. خواستم فقط به حرف نباشد و بابت جر و بحث قبلی عذرخواهی کرده باشم. برای نظر و مخاطب نیست چون رویهای متفاوت دارم و البته اگر دوست داشتید. بخوانید. بهرحال معذرت ، تا فقط ادعای حرف نداشته باشم.
مثل مرامنامه شما ، من نیز نظرات حرفه ای و حداقل دو خط ناقابل را منتشر میکنم که به مطلب مربوط باشد. البته مرامنامه ندارم ، باید بنویسم.
شما هم نظراتی مثل : خوبی ؟ عالیه ای ؟ دریافت می کنید ؟ این نظرات ، اصلا جالب نیستند! نهایت خصوصی.
بگذریم ، موفق باشی. بازهم معذرت.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
سلام
از آن ۶۰ تا ستاره ، من داخلش نیستم درسته؟
موفق باشی.