این پست نظر شخصی بنده حقیر درباره دو کتاب معروف از یک نویسنده بسیار معروفه.که خیلی زحمت کشیدم و هردو کتاب ۵۰۰ صفحه ای رو طی دو سال فراهم کردم و خوندم.
من پیش از تو/پس از تو اثر جوجو مویز

 

 

خلاصه:

داستان از گذشته یه مرد جوون و بسیار پولدار شروع میشه که مثل همیشه یک صبح خیلی معمولی رو در شهر لندن شروع میکنه و با یه تصادف وحشتناک که منجر به آسیب به مهره های کمرش میشه ادامه میده.

داستان از زبان شخصیت‌های مختلف داستان ادامه پیدا میکنه و تلاش‌های یک دختر رو نشون میده که بعد از دست دادن شغلش در یک کافه پرستار مردی میشه که فلج شده.لوییزا کلارک بعد از فهمیدن تصمیم ویل ترینر از اتانازی(یعنی با تصمیم خودش،به زندگی خودش خاتمه بده،این روش در کشورهای خاصی انجام میشه)تمام تلاشش رو میکنه تا با تغییر دادن شرایط زندگی ویل،اون رو به زندگی امیدوار کنه و ادامه ماجرا.
کتاب دوم زندگی لوییزا کلارک بعد از ویل ترینر رو روایت میکنه،اینجا خواننده شاهد تغییرات زندگی لوییزا،آشناییش با افراد جدید و ماجرای جدیدتره؛پیدا شدن دختر ویل ترینر....
سعی کردم خیلی داستان رو لو ندم :))

اما نظر من:داستان کتاب موضوع جدیدی بود.نترسیدن از نگاه آدمها و متفاوت بودن،امید به زندگی و اهمیت دادن به خودمون،نکته های مثبت کتاب بود.جنبه روانشناسی کتاب بیشتر اون قسمتایی دیده میشد که تفاوت لوییزا و خواهرش ترینا رو نشون میداد و بگم که چقددددر از ترینا بدم اومد.رفتارش خیلی خودخواهانه بود بعضی جاها.نماد عقل خانواده بود.گرچه یکمی عاقلانه است که اول آدم به فکر خودش باشه،ولی نه دیگه اینقدر پررو!(چمیدونم شاید خارجی واسشون عادیه).

کل کتاب اول از آشنایی تا تغییرات زندگی لوییزا کلارک یک روند خیلی آروم رو نشون میده.و این قضیه ی آهسته و پیوسته بودن تغییرات انسان رو نشون میده.
تو کتاب اول تاثیرگذارترین بخش نامه ی ویل ترینره.که صفحات آخر کتابه.ویل لوییزا رو تشویق میکنه به ادامه دادن زندگی و شجاعت متفاوت بودن و تجربه ی چیزهای جدید رو به لوییزا گوشزد میکنه:((وقتی وارد دنیای جدیدت شوی اولش کمی احساس ناراحتی خواهی کرد.آدمها وقتی از منطقه ی امن خودشان بیورن می ایند همیشه احساس سردرگمی میکنند ولی امیدوارم تو هم اندکی احساس شادمانی کنی...))آخر نامه با این دو جمله تموم میشه((فقط خوب زندگی کن...فقط زندگی کن))
جوجو مویز داستان جدیدی از زندگی آدمها رو برای خواننده به تصویر کشید و نتیجه تلاشش این شد که کتابش از پرفروش ترین های نیویورک تایمز شد و تو ایران به چاپ شونزدهم(و احتمالا بیشتر) هم رسید.
کتاب دوم که ادامه ماجرای لوییزا کلارک رو نشون میده بیشتر جنبه های روانشناسیش برام جالب بود.تغییرات فکری و تحولات درونی از لوییزا به سایر شخصیت های داستان سرایت کرده و اینجا از هر آدم رفتار جدیدی میبینیم.چیزی کاملا متفاوت با داستان قبلی.پایان کتاب دقیقا مثل کتاب قبلیه آخر داستان با سفر لوییزا تموم میشه.
گاهی اوقات استثنایی بودن یه کتاب به تک بودنشه.اینکه تموم بشه و ادامه ای نداشته باشه.من پیش از تو پایان نسبتا خوبی داشت.به نظرم نویسنده نباید داستان رو ادامه میداد.تازه اونم تو دو تا کتاب!اینجوری همش احساس میکنم جوجو مویز خودش علاقه ای نداشته بنویسه و فقط به اصرار طرفداراش دو جلد دیگه از داستان رو نوشته.خب راستش بعد از خوندن پس از تو دیگه علاقه ای ندارم کتاب سوم رو بخونم.میدونم احتمالا چیز جدیدی تو اون کتاب هم نگفته و فقط داستان رو به اصطلاح کش داده.(بابا ما به همون پایان به اصطلاح ناخوش ولی قشنگ راضی بودیم).
گرچه فکر میکنم لازمه هر دختری این دو تا جلد رو حداقل از بین همه آثار نویسنده بخونه.اندازه یه کتاب مفصل روانشناسی نکته های مفید داشت.
شهرت کتاب کاری کرد که داستان به عرصه ی سینما هم وارد بشه.فیلمنامه مختصری بود نسبت به کتاب خیلی قسمتا رو نشون نداده بود مثلا خباثت ترینا یا خیانت بابای ویل ولی خوب بود.اگه حوصله کتاب خوندن ندارید میتونید فیلم رو نگاه کنید(صحنه های شاعرانه اش هم بیشتر بود نسبت به کتاب)و الحق که خوب بازیگرایی هم انتخاب کرده بودن!حالا هیچی جای کتابش رو نمیگیره یعنی فیلمو نگاه کنید خیلی از قسمتای داستان رو از دست میدید.

پ.ن:انتشارات آموت واقعا ننگ بر تو باد با اون هشت صفحه سفیدت -_-