عکس

کشمکش بین عناصر داستانی، پایه اصلی شکل دهنده یک داستان است. این مبارزه میتواند محور اصلی داستان باشد که تمام اتفاقات و شخصیت ها حول آن محور شکل میگیرند. یا یکی از چند حادثه ای باشد که برای شخصیت ها رخ میدهد.

چرا مشخص کردن کشمکش داستانی برایمان مهم است؟ شما به عنوان نویسنده سه عامل اصلی برای شروع داستان را نیاز دارید: قصه، کاراکترها و خط داستانی. خط داستانی، ژانر داستان و مسیری که قرار است کاراکترها در آن پا بگذارند را به شکل دقیقی مشخص میکند. در واقع منظره ای که نویسنده قصد دارد برای خواننده به نمایش بگذارد را خط داستانی تعیین میکند. نویسنده ها پس از معرفی کاراکترهای اصلی، کشمکشی بین عناصر داستانی را ایجاد میکند. شما به عنوان یک نویسنده برای به وجود آوردن هدف برای کاراکترها و نقش آفرینی در داستان، به عناصر ایجاد کننده این کشمکش ها نیاز خواهید داشت.

چه زمانی این درگیری و کشمکش در داستان ایجاد میشود؟ زمانی که کاراکتر اصلی با یک عامل درونی یا بیرونی درگیر میشود، story conflict  شکل میگیرد. به این ترتیب یکی از این شش نوع درگیری ها در داستان دیده میشود:

1. فرد در برابر فرد: مبارزه های کاراکترها مثل مبارزه قهرمان با ضد قهرمان ( مانند آنچه در داستان هری پاتر خواندیم) یا کشمکش بین دو عاشق در روابطشان ( مانند کشمکش های رابطه عاشقانه بین جین و دارسی در کتاب غرور و تعصب)

 

2. فرد در برابر جامعه: تعارض شخصیت در مقابل جامعه نوعی درگیری بیرونی است که در ادبیات زمانی رخ می دهد که قهرمان داستان در تقابل با جامعه، دولت یا یک سنت فرهنگی یا نوعی از هنجار اجتماعی قرار بگیرد. داستان "سرگذشت ندیمه" اثر مارگارت آتوود، مبارزه شخصیت اصلی با نگاه های جنسیت زده و تبعیض های جنسیتی را به خوبی به تصویر کشیده است.

 

3. فرد در برابر طبیعت: درگیری فرد با حوادث طبیعی که در زندگی کاراکتر رخ میدهد مانند آنچه در "پیرمرد و دریا" ی همینگوی یا "کوهستان خاموش" جان هریس میتوانیم بخوانیم.

 

4. شخص در برابر تکنولوژی: داستان این نوع تقابل در نقطه ای آغاز میشود که تکنولوژی که همواره تکیه گاه بشریت بوده، از کنترلش خارج میشود و حادثه می آفریند. مانند داستان دانشمندی که از تکه های بدن مردگان و جریان نیروی الکتریکی هیولایی وحشتناک به نام فرانکشتاین می آفریند.

 

5. شخص در برابر خودش: موضوعی که در سال های اخیر بیشتر از پیش مورد توجه نویسندگان قرار گرفته. درگیری درونی یک کاراکتر با خودش. از راسکولْنیکُف در کتاب جنایت و مکافات که مرتکب قتل می‌شود و هرکس را که می‌بیند می‌پندارد به او مظنون است و با این افکار کارش به جنون می‌رسد. تا ناطور دشت که روح طغیانگر و آشفته نوجوانی را به تصویر میکشد.

 

6. شخص در برابر نیروهای ماوراالطبیعه: علت اصلی این مبارزه حضور نیروهای ماورالطبیعه است. مثل دلقک معروف تغییر شکل دهنده در داستان IT از استیون کینگ.

چطور آنها را به وجود بیاوریم؟

  • تصمیم بگیرید که داستان شما به چه نوع کشمکشی نیاز دارد: همانطور که در داستان پیرمرد و دریا از  ارنست همینگوی درگیری یک کاراکتر با طبیعت قابل مشاهده است، میتوانیم ببینیم که کاراکتر اصلی یعنی سانتیاگو در جدالی درونی، کشمکشی از نوع کاراکتر در برابر خود را به وجود آورده. به عبارتی در یک داستان دونوع درگیری در کاراکتر اصلی مشاهده میشود.
  • تصمیم بگیرید که کاراکتر شما چه چیزهایی نیاز دارد سپس یک مانع در برابرشان بگذارید. اگر همیشه کاراکترها به راحتی به خواسته های خود برسند، داستان جذابیتی نخواهد داشت. پس آن ها را برای رسیدن به اهدافشان مشتاق کنید و با قرار دادن موانع بر سر راهشان آنها را مصمم تر کنید. این مانع میتواند یک دشمن سرسخت، یک رقیب یا حتی عوامل طبیعی باشند.
  • این کشمکش را تا اواسط داستان حفظ کنید. تا نقطه اوج داستان باید این مسیر حفظ شود. شرایط را برای قهرمان داستان سخت تر کنید. میل او برای رسیدن به خواسته اش را بیشتر کنید و تا زمانی که به نقطه اوج داستان نرسیده اید به سادگی کاراکتر را به هدفش نرسانید.
  • عنصر جدال اصلی را با مجموعه ای ازکشمکش هایی که در داستان اتفاق می افتند تقویت کنید. در داستان ارباب حلقه ها نوشته ی جی.آر.آر تالکین درگیری بین گاندولف و سارومن داستان دومی را به وجود می آورد که هیجان عنصر جدال اصلی داستان یعنی تلاش فورودو برای رساندن حلقه را بیشتر میکند. بنابراین درست کردن چند لایه از این کشمکش ها و درگیری کاراکتر ها با سایر عناصر داستان میتواند ماجرا را هیجان انگیزتر کند. اما باید حواستان را جمع کنید و در مسیر داستان هدف اصلی و مقصد نهایی کاراکتر را گم نکنید و همواره آن را به خوانندگان یادآوری کنید.
  • به شکل بصری به داستان خود فکر کنید. شاید این همان راز ناگفته دنیای نویسندگی باشد. نویسنده همه چیز را میبیند. درست مثل دیدن یک فیلم روی پرده ی سینما. پس اگر برای انتخاب بر سر دوراهی ماندید، صحنه ی اتفاق افتادن آن حادثه را در ذهن مجسم کنید. آن صحنه ها را در داستان وارد کنید. بسیاری از داستان های معروف و پرفروش به آثار سینمایی تبدیل شدند. بنابراین صحنه های کشمکش جدال و درگیری باید به شکل بصری نیز قابل تجسم باشند. یکی از نتایج موفق سینمایی این کار در فیلم hunger games که اقتباسی از رمانی علمی تخیلی به همین نام است، دیده میشود. صحنه های مبارزه ی کتنیس برای نجات جانش، یک فیلم نفسگیر و پرهیجان را خلق کرده است.
  • داستان های دیگر را بخوانید. دوباره و دوباره اهمیت مطالعه را یادآوری میکنم. خواندن برای نویسنده مثل پخت غذا از روی دستورالعمل مثل تمرین با مربی برای یک ورزشکار المپیک است. ایده گرفتن از آثار سایر نویسنده ها، تمرین کردن با بازنویسی یک داستان به تقویت مهارت های نویسندگیتان کمک میکند.

منبع این مطلب از سایت www.masterclass.com